تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی

حتی اگر بنا ندارید یک تحلیل عمیق و پیچیده کنید، یادگیری نسبتها و اصطلاحات کلیدی میتواند به شما کمک کند وضعیت سهام را با دقت و دانش بیشتری دنبال کنید.
آموزش جامع تحلیل تکنیکال بورس 1400 [رایگان از مقدماتی تا حرفه ای]
بازارهای مالی مناسبترین مکانها برای سرمایهگذاری و رونق اقتصادی ملتها هستند. برخی از این بازارها بهصورت همهجانبه و جهانی در دسترس تمام مردم قرار دارند که از جمله آنها میتوان به بازار ارز «فارکس» اشاره کرد.
برخی دیگر از بازارهای مالی بهصورت ملی ایجاد میشوند و مردم یک کشور میتوانند از قابلیتهای آن بهرهمند شوند که از جمله آنها نیز میتوان به بازارهای بورس کشورهای مختلف اشاره کرد.
افراد با امید کسب سود و افزایش سرمایههای خود وارد این بازارها میشوند؛ این افراد برای بهره بردن از این بازارها از تحلیلهای تکنیکال و بنیادی استفاده میکنند که تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل بنیادی طرفداران بیشتری دارد. دلیل این محبوبیت و دیگر انواع روشهای آموزش تحلیل تکنیکال را در این مطلب با شما در میان میگذاریم. با ما همراه باشید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکی یا تکنیکال «Technical Analysis» به روشی گفته میشود که افراد در بازارهای مالی برای پیشبینی قیمتها و روند حرکت آتی یک ارز، سهم یا کالا از آن استفاده میکنند.
تحلیل تکنیکال بر نمودارهای حرکتی قیمتها تاکید دارد. در واقع تحلیلگران تکنیکی تنها از روی اطلاعات گذشتهی قیمتها، در مورد نحوه نوسان و تغییر جهت بازارها نتیجهگیری میکنند. به عبارت دیگر: «بررسی رفتار قیمت و رفتار بازار در آموزش تحلیل تکینکال نقش بسزایی دارد و میتوان رفتارهای بازار را اساس کار تحلیلگران تکنیکال به شمار آورد!» از این نوع تحلیل میتوان در تمام بازارهای مبتنی بر عرضه و تقاضا استفاده کرد.
در واقع اگر شما یاد بگیرید به صورت تکنیکی تحلیل کنید، ابزار مورد نیاز برای ورود به تمام بازارهای مالی اعم از بازار ارز، سکه و طلا، کالا و ارزهای دیجیتال را در اختیار خواهید داشت.تحلیلگرانی که این شیوه را برای کار خود انتخاب میکنند، توجه اصلی خود را بر روی انواع نمودارها متمرکز میکنند تا از روی آنها آینده بازار را پیشبینی کنند. میتوان تحلیل تکنیکال را «تحلیل نموداری» نیز تعریف کرد!
تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی چیست؟
دو نوع تحلیل عمده برای پیشبینی قیمتها در بازارهای مالی وجود دارد که شامل تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی «Fundamental Analayses» هستند. تفاوت این دو تحلیل را میتوان بهصورت زیر بیان کرد:
تحلیل تکنیکال:
در تحلیل تکنیکی، تمام توجه معاملهگران بر روی اطلاعات و روند حرکتی گذشته قیمتها متمرکز است و به اطلاعات شخصی شرکتها و دیگر گزینههای دخیل در افزایش یا کاهش قیمتها توجهی نمیشود.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال:
در تحلیل بنیادی، معاملهگران نه تنها به بررسی نمودارهای قیمتی اکتفا نمیکنند، بلکه تمام اطلاعات و عواملی که بر تغییر جهت قیمت یک سهم، کالا یا …. تاثیر داشته باشد را مورد بررسی دقیق قرار میدهند.
براساس این تعاریف میتوانیم به این نتیجه برسیم که تحلیل بنیادی، ساختاری منظمتر، دقیقتر و البته پیچیدهتر از تحلیل تکنیکال دارد و آموزش آن نیز به نسبت آموزش تحلیل تکنیکال سختتر است و تجربه بیشتری را میطلبد. در واقع تحلیل بنیادی سبب میشود تا قیمتهای اصلی و ذاتی بازار مشخص شوند. این در حالی است که تحلیل تکنیکال تنها میتواند پیشبینیهای لازم را انجام دهد.
چرا تحلیل تکنیکال از تحلیل بنیادی محبوبتر است؟
همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، تحلیل تکنیکال به نسبت تحلیل بنیادی طرفداران بیشتری دارد و البته تعداد تحلیلگران بنیادین در سطح جهان، بیشتر از تحلیلگران فاندامنتال است. چرا که تحلیل تکنیکال ساختار ساده و قابل فهمتری نسبت به تحلیل بنیادی دارد؛ پس همین سادگی میتواند اصلیترین دلیل این موضوع باشد، چرا که همه ما به اصول ساده و قابل فهمتر تمایل داریم.
اگر بدنبال سرمایه گذاری در بازار بورس هستید تحلیل تکنیکال باعث میشود تا از کوچکترین نوسانات بازار از روی نمودارها سود بگیرید. این در حالی است که تحلیل بنیادی برای معرفی یک سهم سودده، به بررسیهای عمیقی نیاز دارد. اگرچه ممکن است سهمی که در تحلیل بنیادی پیشنهاد داده میشود، بسیار عالیتر و باارزشتر از پیشنهادهای تکنیکال باشد، اما آموزش تحلیل تکنیکال به تخصص بالای فاندامنتالیستها نیاز ندارد.
تمام معاملهگران مبتدی باید از ابتدا آموزش بورس و تحلیل تکنیکال را بگذرانند و سپس به دنبال فراگیری تکنیکهای بنیادی باشند. چراکه یک معاملهگر مبتدی نمیتواند از همان شروع کار خود با اصطلاحات پیچیده فاندامنتال شروع کند، اما تحلیل تکنیکال برای همه قابل و فهم و یادگیری است.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تاریخچه دقیق استفاده از تحلیل تکنیکال کاملاً مشخص نیست، اما از روی مدارک دستنوشته تاجران قرن هفدهم، میتوان به این نتیجه رسید که تحلیل تکنیکال میتواند قدمتی بالای 300 سال داشته باشد. در اطلاعات بدست آمده از تاجران برنج قرن هجده ژاپن نیز میتوان اثراتی از نمودارهای شمعی این نوع از تحلیل را پیدا کرد.
بهرحال اگر از تمام این گزینهها چشمپوشی کنیم و تنها بخواهیم تاریخچه رسمی تحلیل تکنیکی را بررسی کنیم، به قرن نوزدهم میلادی میرسیم که در آن شخصی به نام تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی چارلز داو «Charles Henry Dow» با بررسی تمام زوایای پیشبینی قیمتها، توانست اصول خاصی را برای تحلیل تکنیکال ارائه دهد.
تحلیل بنیادی چیست؟
طلا و ملک از جمله بازارهای سنتی هستند که افراد برای سرمایه گذاری به این بازارها روز می آورند. خرید هر یک و یا سرمایهگذاری نکردن و سرمایه را نقد، تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی نگه داشتن، براساس تحلیلی از شرایط اقتصادی جامعه و تصوری است که از آینده آن نتیجه می شود.
اما آیا تحلیل اقتصادی به همین آسانی است و تنها براساس اخبار روزانه اقتصادی، ممکن است؟
برای این که افراد بتوانند کمترین زیان و بیشترین سود را به دست بیاورند، نیاز است که تحلیلی از شرایط بازار، صنعات و شرکت مد نظر داشته و افق دید مناسبی را متصور شوند.
لازمه تحلیل قطعا دانش و تخصص است. تحلیل انواع مختلفی دارد، تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، مالی رفتاری و اگر در بازار بورس مد نظر باشد، تابلو خوانی نیز افزوده می شود.
اما در کل دو تحلیل بنیادی و تکنیکال، شناخته شده ترین تحلیل ها می باشند.
موضوع این مقاله تحلیل بنیادی است. تحلیل بنیادی، با نام های تحلیل ریشه ای، پایه ای و تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی یا اساسی نیز شناخته می شود. البته فاندامنتال (fundamental analysis) و به اختصار FA نیز خوانده می شود.
تحلیل بنیادی روشی برای محاسبه ارز ذاتی یک اوراق بهادار با استفاده از بررسی عوامل اقتصادی و مالی است. منظور از عوامل اقتصادی، وضعیتاقتصادی جامعه، شرایط صنعت مورد نظر و همچنین جایگاه شرکت است.تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی
به عقیده تحلیلگران بنیادی کلیه تغییرات قیمتی یک سهم لزوما” دارای یک علت اقتصادی بنیادین هستند و نگاه بنیاد گراها به گذشته و آینده سهم است تا به میزان ارزندگی سهم پی ببرند.
این تحلیل مبتنی بر این فرض است که اوراق بهادار دارای ارزش ذاتی است که به وسیله سرمایه گذاران قابل برآورد می باشد.
تحلیلگران روش بنیادی به دنبال ارزش (قیمت) هستند که آن را با قیمت فعلی و مورد معامله اوراق بهادار، مقایسه کنند و بتوانند تصمیم خود را مبنی بر خرید، فروش و یا نگهداری آن سهام، اتخاذ کنند.
تحلیلگران فاندامنتال به بازاری عادلانه باور داشته و به دنبال دست یابی به ارزش واقعی سهم می باشند.
در واقع می توان چنین گفت که تحلیل بنیادی از منظر کلان تا خرد به دنبال شناسایی اوراق بهاداری است که قیمت آن ها به درستی توسط بازار تعیین نشده استو در واقع سهم براساس ارزش ذاتی آن معامله نمی شود؛ در چنین شرایطی سه حالت پیش می آید:
1. قیمت برآورد شده به عنوان ارزش ذاتی سهام شرکت، کمتر از قیمت فعلی سهم که در حال حاضر سهم به این قیمت معامله می شود، در چنین شرایطی نتیجه می شود که سهم گران معامله شده پس اگر فرد سهامدار است، پیشنهاد فروش داده می شود.
2.اگر قیمتی که نتیجه محاسبات ارزش ذاتی سهم است، بیشتر از قیمت تابلو یا همان قیمتی که سهم زمان حال با آن معامله می شود، باشد؛ در چنین حالتی، سهم ارزان معامله شده و تحلیلگر نظر به افزایش قیمت داشته و پیشنهاد خرید سهم را، ارائه می دهد.
3.چنان چه قیمت محاسبه شده و قیمت تابلو (معامله) سهم، برابر باشد، در این وضعیت سهم متعادل است و در ارزش منصفانه ای معامله می شود.
به طور تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی مثال اگر تحلیل گر بنیادی سهام شرکت x را به قیمت ذاتی 1000 تومان بررسی و ارزیابی نماید و قیمت سهم در بازار بورس 500 تومان باشد قیمت سهم دارایِ حباب قیمتی منفی می باشد و سهامدار می تواند اقدام به خرید سهم یا در صورت داشتن سهم آن را نگه داری نماید. از طرف دیگر اگر قیمت ذاتی سهم مورد بررسی 1000 تومان ارزیابی شود و قیمت سهم در بازار بورس 1500 تومان باشد سهم دارای حباب قیمتی مثبت می باشد و سهامدار می بایست اقدام به فروش سهم نماید. همچنین اگر قیمت ذاتی سهم 1000 تومان و قیمت سهم در بازار نیز 1000 تومان باشد قیمت سهم منصفانه است و خرید و فروش آن سود و زیانی برای سرمایه گذار ندارد.
تحلیل بنیادی را برخی در مقابل تحلیل تکنیکال می دانند، در تحلیل تکنیکال داده های تاریخی مربوط به قیمت و حجم سهم مورد بررسی قرار می گیرد و بر اساس آن آینده قیمت و روند سهم را پیش بینی می کنند.
برخی اما برای پیش بینی و بررسی شرکت ها، دو تحلیل تکنیکال و بنیادی را لازم و ملزم یکدیگر می دانند.
عوامل موثر بر قیمت سهام
بهطورکلی سه دسته عوامل بر قیمت سهام یک شرکت تأثیرگذارند: الف) عوامل محیطی، ب) عوامل مرتبط با صنعت، ج) عوامل درونزای شرکت.
الف) عوامل محیطی: وضعیت اقتصادی و سیاسی، مقررات و سیاست های کلان کشور، بودجه سالیانه، نرخ ارز، نرخ بهره
ب) عوامل مرتبط با صنعت: نحوه قیمت گذاری محصولات، عملکرد رقبا، میزان عرضه و تقاضای محصولات، رقابتی یا انحصاری بودن صنعت، حجم سرمایه گذاری در صنعت، وضعیت صنعت در بازار جهانی و قیمت های متاثر از آن
ج) عوامل درونزای شرکت: تیم مدیریتی شرکت، عملکرد مالی شرکت مثل میزان سودآوری شرکت و تداوم آن، وضعیت دارایی ها و بدهی های شرکت، نسبت p/e یا همان قیمت سهم به سود هر سهم، نسبت های مالی نظیر نرخ بازده دارایی(ROA ) و نرخ بازده حقوق صاحبان سهام (ROE ) و طرح های توسعه ای شرکت
منظور از تحلیل بنیادی در بورس چیست؟
برای سرمایهگذاری موفق در بورس، تحلیل و بررسی فاکتورهای اقتصادی و روانشناسی معاملات، نقش حیاتی بازی میکند. به طور خلاصه هدف از تحلیل بنیادی در بورس، یافتن ارزش ذاتی سهام شرکتها، بر مبنای فاکتورهای اقتصادی، وضعیت صنعت و مقایسه با شرکتهای مشابه و بررسی سود عملیاتی آن شرکت است. این مولفهها میتواند از عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد، تورم، نرخ بهره و شرایط تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد، قیمتگذاریها و فعالیتهای عملیاتی آن شرکت باشد.
همانطور که گفته شد، هدف نهایی این تحلیل رسیدن به عددی است که تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی یک سرمایهگذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند یک سهم کمتر از ارزش واقعیاش در حال عرضه است یا بیش از حد واقعی ارزشگذاری شده است.
نکاتی در رابطه با تحلیل بنیادی در بورس
- تحلیل بنیادی در نقطه مقابل تحلیل تکنیکال قرار میگیرد که روند آتی قیمتها را از طریق تجزیه و تحلیل تحلیل دادههای پیشین بازار مانند قیمت و حجم پیشبینی میکند.
- از نگاهی دیگر، تحلیل بنیادی در بورس معمولا چه از منظر کلان و چه خُرد، به دنبال شناسایی سهامی است که قیمت آنها به درستی در بازار شناسایی نشده است.
- تحلیل بنیادی تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی فرآیند تحلیل یک کسب و کار در ابتداییترین یا بنیادیترین سطح مالی است. این نوع تجزیه و تحلیل با مطالعه نسبتهای حسابداری تلاش میکند، وضعیت شرکت را از نظر اقتصادی بسنجد.
- در این تحلیل علاوه بر ارزشیابی سهام یک شرکت، به مقایسه آن با شرکتهای مشابه نیز پرداخته میشود.
به بیان ساده با کمک تحلیل بنیادی میتوانید با روشهای متنوع ارزش یک شرکت را محاسبه کنید و این ارزش بدست آمده را با قیمت فعلی سهام این شرکت در بازار مقایسه کنید، با این مقایسه شما بهتر میتوانید برای سرمایهگذاری در سهام این شرکت تصمیمگیری کنید.
هدف تحلیل بنیادی چیست؟
بسیاری از سرمایهگذاران از فاکتورهای کاملاً بنیادی در تحلیل شرکت و تعیین قیمت سهام آن استفاده میکنند. برخی دیگر از سرمایهگذاران فکر میکنند که میتوانند با استفاده از هر دو عامل بنیادی و تکنیکال، مدل مستحکمتری از ارزیابی و برآورد قیمت به دست میآید.
نقطه موفقیت این تحلیل آنجاست که تعیین کنیم آیا قیمت فعلی سهام، با ارزشی که عوامل بنیادی و پیشبینی بازار نشان میدهد، یکسان است و یا تفاوت دارد. اگر مغایرتی دیده شد، میتوان از این تفاوت برای فرصت سرمایهگذاری استفاده کرد.
حتی اگر بنا ندارید یک تحلیل عمیق و پیچیده کنید، یادگیری نسبتها و اصطلاحات کلیدی میتواند به شما کمک کند وضعیت سهام را با دقت و دانش بیشتری دنبال کنید.
با بررسی درآمد شروع کنید
شما باید طیف گستردهای از دادهها را در نظر بگیرید، اما اولین دادهای که باید به دنبال آن باشید و آن را مورد بررسی قرار دهید، درآمد شرکت است. رقم درآمد، سادهترین راه برای رسیدن به جواب سوالات اصلی است. سوالاتی مثل «شرکت چقدر درآمد کسب میکند؟» و «احتمال درآمدزایی و تولید آن در آینده چقدر است؟».
به عبارت دیگر، درآمد نشانه سود است. محاسبه درآمد ممکن است پیچیده باشد، اما این یکی از عواملی است که برای خرید سهام یک شرکت مهم است.
سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی
یک تحلیلگر تلاش میکند مدلی برای تعیین ارزش تخمینی قیمت سهام یک شرکت بر اساس دادههای موجود، ایجاد کند. این مقدار به دست آمده توسط تحلیلگر فقط برآورد ارزش سهم این شرکت در مقایسه با قیمت فعلی بازار است. برخی از تحلیلگران ممکن است قیمت تخمینی خود را به عنوان ارزش ذاتی شرکت ذکر کنند.
اگر نتایج یک تحلیل نشان دهند که ارزش سهام باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی بازار سهام باشد، یک سیگنال خرید و اگر ارزش ذاتی آن کمتر از قیمت فعلی بازار باشد، آن سهم بیش از ارزش ارزیابی شده (Over Value) و توصیه فروش اولویت بالایی پیدا میکند.
سرمایهگذارانی که از این توصیهها در تحلیل بنیادی پیروی میکنند انتظار دارند بتوانند سهام مطلوب را خریداری کنند زیرا چنین سهامی با گذشت زمان احتمال رشد بیشتری دارند. از طرف دیگر، انتظار میرود سهام با رتبهبندی نامطلوب احتمال سقوط قیمت بیشتری داشته باشد. این سهام را میتوان به عنوان کاندیداهای حذف از پرتفوی موجود یا اضافه شدن به عنوان سرمایهگذاری کوتاه مدت در نظر گرفت.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه بنیادی وجود دارد این است که این کلمه میتواند هر آنچه را که مربوط به خوب بودن یک شرکت از نظر اقتصادی است، پوشش دهد. بدیهی است تحلیل بنیادی، اعدادی مانند درآمد و سود را در نظر میگیرد، اما سهم از بازار، تبلیغات و کیفیت مدیریت شرکت هم در این تحلیل، تاثیرگذار خواهند بود.
آیا استفاده از تحلیل بنیادی همیشه موثر است؟
نه. مانند هر استراتژی معاملاتی یا تکنیک سرمایهگذاری دیگری، استفاده از تحلیل بنیادی همیشه موفقیتآمیز نیست. این واقعیت که تحلیل بنیادی نشان می دهد سهامی در حال حاضر به قیمتی کمتر از ارزش واقعی در بازار به فروش میرسد، نمیتواند تضمین کند که در آینده قیمت این سهام افزایش پیدا میکند و به ارزش ذاتی خود برسد. همه چیز به همین سادگی پیش نمیرود. در واقع، رفتار واقعی قیمت تحت تأثیر عوامل بیشماری قرار دارد که ممکن است تحلیل بنیادی را تضعیف کند.
هنگام ارزیابی پتانسیل رشد و سودآوری شرکت، سرمایهگذاران و تحلیلگران اغلب از ترکیبی از تحلیلهای بنیادی، تکنیکال، تابلوخوانی و روانشناسی بازار استفاده میکنند.
سخن پایانی
تحلیل بنیادی در بورس را میتوان یکی از پایههای اساسی تحلیل در نظر گرفت. اما واقعیت اینجاست که تنها با تکیه بر آن نمیتوان موفقیت در بورس را تضمین کرد و تحلیل تکنیکال و موارد دیگر نیز نقش مهمی در کاربردی بودن تحلیل بازی میکنند. اما، ذات بورس عرضه و تقاضاست و انجام تحلیلهای مختلف فقط در راستای کاهش عدم قطعیت قدم برمیدارد.
تیم متخصص مدیریت ثروت مانو، شرایطی را مهیا کرده است که افراد بدون نیاز به کسب دانش تخصصی و صرف زمان، بتوانند متناسب با درجه ریسکپذیری خود، به صورت حرفهای در بورس سرمایهگذاری کنند.